تولید، دانش بنیان، اشتغال آفرین
جمعه 10 فروردین

باهمکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

* پیشینه القاب خوشنویسان

مقاله ای از هنرمند ارجمند خانم شهناز ملکی

(مدرس انجمن خوشنویسان شعبه لنجان - اصفهان )
................

به نام خداوند جان وخرد

کلید وازه ها
خوشنویسان / القاب /صفویه / قاجاریه /کاتب / منشی/ دبیر / کاتب السلطان 

مقدمه 
مردمان از دیرباز برای شناسایی بیشتر یکدیگراز نامهاوالقاب خاصی  بهره می گرفتند.
پیشینه کاربرد القاب  در کشور ما، به دوران ایران باستان برمیگردد. درآن زمان لقبهای شغلی بیشتر رواج داشته است.
کاربرد لقب ، در ادوارمختلف تاریخی متفاوت بوده است. در این میان خوشنویسان ،کاتبان و منشیان درباری وغیر درباری نیز ملقب به القابی خاص بوده اند. 
هدف از این نوشتار، این است که خوشنویسان ملقب از دیگر خوشنویسان متمایز گردند. این کار مارا دربازشناسی وتفکیک بیشتر خوشنویسان همنام ویا هم لقب  کمک میکند.همچنین در شناسایی قطعات خوشنویسی، جاییکه فقط نام یا لقب خوشنویس یا فقط سال تحریردراثرذکرشده وتشخیص صاحب اثرمشکل است یاری میرساند. لذا نام خوشنویسان در جداولی منظم گردیده وبه تفکیک لقب، شیوه ، دوره عمر وگاه توضیح مختصری در مورد هر خوشنویس آمده است.
امید که این نوشتار یاریگرنسخه شناسان،مجموعه داران و دوستداران این هنر بی بدیل باشد.

معنای لقب
ذیل کلمه القاب در لغت نامه دهخدا آمده: جمع لقب به معنی بارنامه که دلالت بر مدح یا ذم کند وفارسیان در محل مفرد  استعمال کنند.
مفاخر ملکان زمانه از لقب است         بدوست باز همیشه مفاخر القاب     (مسعودسعد)
نقش  دیوار خا نه ای   تو  هنوز        گر همین  صورتی   و   القابی      (سعدی)
درفرهنگ معین ذیل کلمه لقب آمده:1- نامی که دلالت بر مدح یا ذم کند. 2- اسم،عنوان(فرهنگ معین،ص 3610)
خواجه نظام الملک در سیاستنامه بابی رابه القاب اختصاص داده است. می گوید:غرض از لقب
آنست که تا مرد رابدان لقب بشناسند.لقب در زندگی فردی واجنماعی ایران نقش ونفوذ اساسی  داشت.(سیاستنامه ، ص190)  
درساختار سیاسی ایران از عهدباستان تا دوران جدید، لقب جایگاه ویزه ای داشته است.احمد اشرف می گوید: "شاید بتوان ایرانیان را در این کار سرآمد ملل واقوام دیگر دانست.رواج  روز افزون القاب وعناوین در تمدن اسلامی نیز کار ایرانیان است"(القاب رجال دوره قاجاریه، ص11)
پیشینه القاب
درایران باستان، لقبهای شغلی مانند "سپهداروبارسالار وپرده دار" وجود داشته است پادشاهان آن دوران نیز لقبهایی داشته اند نظیر:
دراز دست(برای اردشیر اول)  بزهکار (برای یزدگرد اول) انوشیروان (برای خسرو اول) 
در میان اعراب قبل وبعد از اسلام، لقبهای فردی وخاص برای پیامبران وامامان شاهان وخلفا وجود داشته است مثل ابراهیم(خلیل الله) عیسی (مسیح) ومحمد(امین)و...
آل بویه ونیز غزنویان در گرفتن القاب شور وحرارت بسیار از خود نشان می دادند.اما سامانیان رغبتی به دریافت این القاب نداشتندوتنها به کنیه اکتفا می کردند لیکن سپاهیان خود را از راه اقتدا به خلفا به "دوله" ملقب می ساختند.
سلجوقیان به وزرای خود لقبهایی با مضاف الیه "ملک" مثل نظام الملک ویا "دین" یا "دوله" می دادند
در دوره خوارزمشاهیان نیز به وزرا لقبهایی با مضاف الیه "ملک"و"دین" از قبیل "ضیاء الملک" و "علاء الدین"می دادند.
مغول ها، براساس سنت صحرا گردان توجهی به القاب وتشریفات نداشتندومثلا امیر تیمور فقط لفظ بهادر را بر سرداران خود می نهاد.اما دبیران ومنشیان که  ایرانی بودند معمولا به شیوه گذشته القابی با مضاف الیه" ملک" و"دوله"و "دین" میگرفتند که ملقب شده به دین در کشورهای اسلامی  خاص مسلمانان بود.مثل: "نجیب الدوله" ویا "رشیدالدین"
شاهان صفوی نیز همچون امرای تیموری قراقویونلو وآق قویونلو اعتنایی به القاب وصفی نداشتند ازهمین رو عناوین "کلب آستان علی" و "سلطان عادل" و "بهادر خان"برخود می نهادند. القاب توصیفی دیوانی در این دوره محدود به چند لقب بود که به متصدیان مشاغل بزرگ در دوران تصدیشان تعلق می گرفت.مثلا : "اعتمادالدوله" برای صدراعظم یا "رکن الدوله" برای قورچی باشی و....(القاب رجال دوره قاجاریه، ص12)
اوج لقب دهی
در دوره قاجار آقامحمد خان به تقلید از صفویان نخستین لقب یعنی "اعتماد الدوله" رابه صدر اعظم خود حاجی ابراهیم کلانتر شیرازی اعطا کرد.
ولی  فتحعلیشاه گذشته از القاب شغلی مانند "صاحب دیوان" و "مستوفی الممالک" و "منشی الممالک" و"معیر الممالک" اعطای القاب توصیفی را نیز آغاز نمود ودر زمان اوحدود پنجاه شصت تایی از این القاب مرکب که مضاف آن یکی از از اسامی وصفی ومضاف الیه آن "الدوله" یا "السلطنه" یا "الملک" و"الملوک" بود به رجال وخویشاوندان خود داد.
در زمان محمدشاه، اعطای لقب رواج بیشتری یافت. در عهد ناصری لقب با پسوند "سلطان" اهمیت خاصی داشت چون این لقب در انحصارسه شخص بود:"ظل السلطان" فرزند بزرگ شاه .  دیگر "امین السلطان"برای میرزا علی اصغرخان مرد شماره دو کشور و"عزیز السلطان" برای ملیجک خان. لیکن  این این لقب "سلطان" در دوره بعد رواج بیشتری یافت وتا حدودی از ارزش آن کاسته شد.
کار به جایی رسید که برای داشتن آن حاجتی به صدوردست خط  شخص شاه نبود. هرکس به هر مضاف ومضاف الیهی که میخواست اسم خود را تغییر بدهد مهری به آن سجع می کرد وهرچه          می خواست می شد.اول قوم وخویشها وبعد رفقا ودوستان می خواندندش و معروف می گشت.  (شرح زندگانی من، ج1 صص42و44)
تورم وانحطاط القاب در اواخر دوره قاجاریه وحساسیت مردم نسبت به آن سبب شد که با انقراض این سلسله در سال1304 خورشیدی طبق " قانون الغای القاب ومناصب مخصوص نظام والقاب کشوری"    کلیه القاب ودرجات بالای نظامی وکشوری ملغی شد با این وجود تا مدتها بعد رجال به همان القاب  سابق شهرت داشتند وحتی پس از اجباری شدن نام ونام خانوادگی به شکل استادانه ای قسمتی از لقب سابق را در دنباله نام خود حفظ می نمودند  مانند:  احمد قوام " قوام السلطنه "

توضیح چند لقب
دبیر
در فرهنگ معین ، دبیر به معنای نویسنده ، منشی ودرس خوانده آمده است.
در دهخدا آمده : "دبیر مهام"، به عنوان منشی مخصوص شاه بودو" دبیرلشکر" بهمنشیان بخشنظامی داده می شد.
دبیر از اصطلاعاتی است که تقریبا از عصر ساسانی به دوره های بعدی راه یافت. دبیران در عهد ساسانی نفوذ قابل توجهی داشتند وبر اساس وظیفه به گروه های گوناگون تقسیم می شدند.
عبدالخالق میهنی در کتاب آئین دبیری می نویسد: "بدان که نخستین آلتی که دبیر را بدان حاجت است خط نیکوست..."(آئین دبیری،ص2)
استفاده ازاصطلاحاتی چون؛ دبیر،منشی وکاتب در سلزمان اداری ایران از زمان مغول باقی مانده چرا که بسیاری از دبیران خوارزمشاهی در هجوم مغول به قتل رسیدند و کشتار آنان به حدی بود که به نوشته نسوی"در پیش سلطان کاتب یافت نمی شدوهر خباز دبیر شده بود."
در دوره قاجاریه اصطلاح دبیر همچون گذشته کاربرد خود را حفظ میکرد. در این دوره، دبیر؛ اصطلاحی عام برای قلم به دستان ونویسندگان نامه ها واسناد اعم از دولتیو غیر دولتی از جمله ؛ لشکر نویسان ومحررانو و میرزایان و منشیان بود.از حاجی میرزا عبدالله خویی که مدتی در عهد محمد شاه متولی آستان حضرت امام هشتم(ع) بود،با عنوان " دبیر" نام برده شده است.(روضه الصفا، ص332)
همچنین در دوره ناصرالدین شاه به القابی چون "دبیر السلطنه " و " دبیر الملک " بر می خوریم که به منشیان دربار داده می شد.
منشی
منشیان طبقه تحصیل کرده ای بودند که وظیفه شان تهیه مکاتبات رسائل و فرمانها بود.منشیان دولتی تحت فرمان منشی الممالک انجام وظیفه می کردند.(خاطرات واسناد،ص347)
باید گفت گرایش به موروثی بودن در این منصب دیده می شود. منشیان ومحرران دو گروه مجزا بودند ومحرران حائز رتبه فروتری بوده وبیشتر وظیفه ثبت امور مالی را داشتند.
در عهد صفویه در دار الانشاء 28نفر حضور داشتند که یک نفر" منشی دیوان "وبقیه " محرران دار الانشاء" بودند .
از مهمترین خصوصیت منشیان تسلط آنان بر خوشنویسی بود.اعتماد السلطنه برخی ازمنشیان برجسته دستگاه حکومتی رادر سلک اصحاب علم وارباب کمال معرفی و از تسلط آنان بر هنر خوشنویسی یاد کرده است. از جمله میرزا تقی خان(مجدالملک) که در " علم الخط وانشاءالرسائل" مسلط ودر "نگارشات دولتی" "ماهر" بود. یا میرزاعبدالوهاب خان "لشکر نویس باشی" در حسن خط به چند قلم قادربوده است.
منشی باشی 
در دوره قاجاریه به لحاظ احترام ویا به منظور تعیین منصب ارشد منشیان از عنوان( منشی باشی) استفاده می شد.
 منشی باشی ها رئیس منشی های هر بخش اداری محسوب می شد. در مجالس  صدر اعظم طبق اوامر  احکام ونامه ها را انشاء می کردند 
علاوه بر لقب منشی باشی گاه از القاب وعنوان های دیگری همچون " امام الکتاب" و                 " ملک الکتاب"  نیز استفاده می شد.مثلا :" میرزا عبدالوهاب معتمدالدوله " منشی و شاعر دربار  فتحعلیشاه لقب " امام الکتاب " داشت. (بیناب ص72)
میرزا
میرزا در لغت به معنی امیر زاده و فرزند امیر است.
از دوره تیموری به بعد این عنوان را پس از اسامی شاهزادگان به کار می بردند. در دوره قاجار نیز این امر متداول بود ولی اگر این عنوان در ابتدای نام شخصی بکار می رفت ، نشان  دهنده آن بود که صاحب اسم، فردی تحصیل کرده واز گروه منشیان و دبیران  است.
عنوان" میرزا" یک عنوان عمومی بود که به اهل قلم اطلاق می شد. در دوره قاجاریه این عنوان نه تنها به وزرا و مستوفیان داده می شد بلکه کاربرد آن به حدی شیوع یافته بود که هر فردی که توانایی خواندن و نوشتن را داشت " میرزا " می گفتند. 
دبیر لشکر
به منشیان بخش نظامی لقب دبیرلشکر داده می شد.
دبیر مهام
دبیر مهام به عنوان منشی مخصوص شاه بود.(دهخدا)

منابع
1-  آئین دبیری ،محمدبن عبدالخالق میهنی ،تصحیح وتوضیح اکبر نحوی ، مرکزنشردانشگاهی ، 
   تهران 1389
2-  احوال وآثار خوشنویسان،دکتر مهدی بیانی، علمی، تهران ،زمستان 1363
3-  اطلس خط ،حبیب الله فضائلی ، مشعل ،چاپ دوم ، اصفهان 1362
4-  القاب ورجال دوره قاجاریه ، کریم سلیمانی ،بامقدمه ایرج افشار، نشر نی ،تهران 1379
5-  تذکره خط وخطاطان،میرزا حبیب اصفهانی ،کتابخانه مستوفی ، بهار136910
6-  تذکره خوشنویسان ،مولانا غلام محمد هفت قلمی ، روزنه ،چاپ اول1377
7-  تذکره خوشنویسان معاصر،علی راهجیری ، امیر کبیر،تهران1364
8-  خاطرات واسناد ،حسین قلی خان نظام السلطنه ما فی ،نشر تاریخ ایران ،چاپ اول، 
   تابستان1361
 9- درآمدی بر خوشنویسی ایرانی ،دکتر حمید رضا قلیچ خانی ،فرهنگ معاصرتهران 1392
10-  دوماهنامه فرهنگی هنری بیناب، شماره پانزدهم (ویزه خوشنویسی) مهرماه1389،
   صص78-68
11-  راحه الصدورو آیه الصدور(در تاریخ آل سلجوق)،محمد بن علی بن سلیمان الراوندی ، امیر
   کبیر، تهران ، دیماه 1333
12- زنان خوشنویس ، عذرا عقیقی بخشایشی ، انتشارات کلهر ، 1388
13-  زنان سخنور،علی اکبرمشیر سلیمی ،علمی ،تهران ، دیماه 1335
14-  سیاستنامه ، نظام الملک طوسی ، به کوشش دکترجعفرشعار ، علمی فرهنگی ، تهران1377
 15- شرح زندگانی من ، عبدالله مستوفی ،چاپ تهران مصور، تهران1343
17- گلستان هنر، قاضی میراحمد منشی قمی ،تصحیح احمدسهیلی خوانساری ، بنیاد فرهنگ ایران ، چاپ اول 1352
مجمع الفصحا ، رضاقلی خان هدایت، به کوشش مظاهرمصفا ، امیر کبیر ، بهار1340
18- مرقع قدسی ، منوچهر قدسی ، نشر دی ، دیماه 1363
19-  مناقب هنروران، مصطفی عالی افندی ، ترجمه دکتر توفیق سبحانی ، سروش ، تهران1369

...................