تولید، دانش بنیان، اشتغال آفرین
پنجشنبه 9 فروردین

باهمکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

گفتگو با استاد اسرافیل شیرچی

 ساده و صمیمی از اتفاقات، دیدگاه ها، نظرات و حال و هوای کودکی تا امروزش حرف می زند، آنقدر که شک ندارم همین چند سطر از سخنانش می تواند شما را به خواندن این گفت وگو ترغیب کند. می گوید: «هنوز هم پنجره ها را باز می کنم، نجوای مادرم پشت گوشم هست، هنوز برگ ها درکارهایم اثر می گذارند، تغزل شکوفه ها و شاخه ها هنوز در دلم زنده است و دلداده کوچه پس کوچه های کودکی ام که عطر اقاقیا و یاس در آنها می پیچید. با دلدادگی هایم زندگی می کنم.»

در شمال ایران و منطقه ای متولد شده و زندگی کرده اید که طبیعت زیبایی دارد. فکر می کنید این زیبایی ها تا چه اندازه در سوق دادن شما به سمت هنر موثر بوده است؟

این افتخار من است، جایی متولد شده ام میان رقص برگ ها و شاخه درخت ها. زاده روستایی هستم که شاخه ها هر شب با ماه احوالپرسی دارند و دست هاشان به سمت ماه دراز است. سرسبزی هایش بیکران است و هر پنجره ای را که باز کنی، در هر فصلی که باشی، زیباترین رنگ ها را مقابل چشمانت قرار می دهد. مخصوصا در پاییز و زمستان هم رنگ های خاکستری شکسته خاص خودش را در آنجا می بینی و حال و هوای بی نظیرش را درک می کنی. زاده آن سرزمین هستم با آوا و نجوای مادرانه و پدرانه در دشت ها و ریتم هایی که هنگام نشا مردم از خودشان نشان می دهند.

5 یا 6 ساله بودم که با لکنت زیاد وارد مکتبخانه شدم. به همین دلیل، نمی توانستم عم جزء را خوب بخوانم یا قرآن را خوب تلاوت کنم. یکی دو سال را به سختی گذراندم. وارد مدرسه شدم و دیدم لکنت باعث نیشخند همشاگردی هایم می شود و همین باعث شد مداد دست بگیرم و روی کاغذ نقش هایی را ترسیم و سعی کنم نیشخندها را نادیده بگیرم. کم کم خطوط شکل گرفتند و صاحب شخصیت و تبدیل به نقاشی شدند.

نقاشی را به صورت جدی ادامه دادید یا تنها در سنین کودکی با آن مانوس بودید؟

نقاشی را ادامه دادم. در دوره راهنمایی هم وارد گروهی از نقاشان مازندران شدم که شیوه های مختلف باروک تا امپرسیونیسم را کار می کردند. به مناظر می رفتند و من همراهشان می شدم. جمع بسیار خوبی بود. من هم سعی می کردم نقاشی کنم. نقاشی هایم خوب بود؛ از آفتابگردان های ونگوگ تا آثار زیاد دیگری را کار کردم، اما به دلیل لکنتی که داشتم، دلم می خواست نجواهایی با قلم و مرکب داشته باشم و اصالت هنر شرقی را بیشتر در خودم داشته باشم.

در ادامه این مسیر، بین خط و نقاشی بیشتر دنبال خط را گرفته و ادامه داده اید. دلیل تصمیمتان چه بود؟

خط پر از خلوت های ناب است و باید مثل یک بندباز بنشینی و به آن بپردازی. سال های 60 ـ 59 بود که علاوه بر نقاشی به تعلیم خط به دوستان هنرمندم در مازندران هم پرداختم و سال 62 وارد دانشکده هنرهای زیبای استان تهران شدم و در کنار بزرگانی چون مرتضی ممیز، حلیمی، رویین پاکباز و دیگر استادان بزرگی که تدریس می کردند، شاگردی کردم و همزمان مدرس خط و خوشنویسی بودم. در انجمن خوشنویسان به عنوان جوان ترین استاد آن زمان حضور داشتم. استادان بزرگی چون غلامحسین امیرخانی، یدالله کابلی و ...دیگر استادان عزیز نیز حضور داشتند.

از سال 62 به قول حافظ که می گوید که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها... افتادیم در حال و هوای کار جدی در پایتختی که آدم ها همه جدی هستند و حرفه ای و کار می خواهند. دیپلماسی پایتخت را باید رعایت می کردم؛ هنرمند، شاعر، خوشنویس و موزیسین، همه و همه در یک فضا دورهم جمع هستند و بخواهی و نخواهی در خیابان هایی رفت و آمد می کنی که این حال و هوا هست و باید حال و هوای شهرستانی ات را برای خودت محفوظ بگذاری و دیپلمات باشی؛ هنرمند باشی و کنار استادان بزرگ، کارت را به شکلی انجام دهی که مورد قبولشان واقع شود. من سعی کردم این موارد را انجام دهم.

اولین نمایشگاهتان را چه زمانی برگزار کردید؟

اولین نمایشگاه را سال 1364 برگزار کردم که البته انفرادی نبود. در این دوره، در گالری دانشگاه هنرهای زیبا در فوق برنامه ای که بعدازظهرها آنجا برگزار می شد، تدریس خط می کردم. دانشجویان دانشگاه های مختلف می آمدند و از من خط یاد می گرفتند و بعد مجموعه ای از آثار را به نمایش درآوردیم، اما اولین نمایشگاه انفرادی ام سال 68 در گالری انجمن خوشنویسان ایجاد شد. این گالری با نمایشگاه آثار من افتتاح شد و دومین نمایشگاهم نیز سال 70 با همیاری معصومه سیحون ـ خدا رحمتش کند ـ برگزار شد که از نظر هنری بانویی درجه یک بود و هنر را می شناخت.

ایشان، خلوص را درون هنرمند براحتی می دید و هرازگاه با حالتی مادرانه به من می گفت، پسرم مراقب خودت باش، هنرمند قابلی خواهی شد. این نمایشگاه با سخنرانی فریدون مشیری، دکتر ندوشن، نصرت کریمی، غلامحسین امیرخانی و... نمایشگاه باشکوهی شد.

سال بعد در گالری برگ که به شهرداری تعلق داشت، اشعار فریدون مشیری را نوشتم و به نمایش گذاشتم. در یک روز سه هزار نفر آمدند و کارها را دیدند. آن روز زنده یاد مشیری حال و هوای خوبی داشت؛ گویی جشن شعرهای مشیری و خط های من بود. محمد نوری، بهمن بوستان و هنرمندان بزرگ و مطرح نیز آمدند. هم نمایشگاه استقبال خوبی داشت و هم من و قلمم بال خوبی گرفتیم. بعد از این مرحله، کارهای حرفه ای من شروع شد و در کنار تعلیم در انجمن خوشنویسان به کار تحقیق و پژوهش و تالیف ادامه دادم.

بیشتر درباره این توضیح دهید که چرا نقاش نشدید؟

ما از نظر نقاشی 200 سال عقب هستیم و من این را بخوبی حس کردم. از طرف دیگر احساس کردم تغزل وجودی که درون من بود، می توانست با شعر گره خورده، هنری تغزلی بیافریند.

آدمی بودم که جوشش کار در من زیاد بود. با این که به نقاشی ارادت داشته و دارم و هنوز گاهی نقاشی کار می کنم، ترجیح دادم به کوچه های پرمنحنی خط بروم و نستعلیق و شکسته نستعلیق را ادامه دهم و مدل خوبی برای خوشنویسان جوان معاصر باشم.

ما در نقاشی بزرگانی را داریم که نمودهای بسیار خوبی در این عرصه دارند، افرادی بودند که کارهای بزرگی کردند یا شجاعت و جسارت هایی داشتند که در خط این اتفاق نیفتاده بود. احساس کردم اگر استاد حمیدی، هانیبال الخاص و... کاری را انجام می دهند، من هم می توانم آن حال و هوا را در خط ایجاد کنم.

به نظر خودتان در این زمینه چقدرموفق بوده اید؟

به اعتقاد خودم، بخش اعظمی از این کار را موفق بودم تا این سن که 52 ساله هستم. ان شاءالله، اگر عمری باشد، بقیه اش را هم جبران می کنم.

همیشه در ذهنم این سوال وجود داشت که چرا خط های شما روی بوم نوشته می شود. با این توضیحات، حالا می توانم به خودم پاسخ دهم آقای شیرچی ابتدا نقاش بوده و بعد خوشنویس شده، اما دوست دارم خودتان هم کمی درباره این موضوع توضیح دهید.

اگر من روی بوم کار کردم، برای این است که با نقاشی آشنا هستم. همان طور که نت ها برای رهبر ارکستر آشناست، من هم حروف را می شناسم و می توانم آن را روی هر چیزی ارکستراسیون کنم و از مواد نقاشی روی بوم حال و هوای یک هنر دیگر تجسمی را هم وارد دنیای خط بکنم و بدون این که خط را بیازارم بین آنها رفاقت ایجاد کنم که ریتم دلنشینی برای مردم ایجاد کند. به نظر من این از همه چیز مهم تر است.

با توجه به این که روی بوم کار می کنید، کار خودتان را نقاشی می دانید یا نقاشیخط؟

حیف می دانم رابطه نسل نو که کار مدرن می کند با هنر سنتی قطع شود. دوست دارم همان نستعلیق ها و همان شکسته های ناب که زاده نیاکان ماست وارد فضای مدرنی شود که پر از نور و چراغ و پر از خرد و روشنی است، نه این که دری باز شود به سمت مدرنیته که هیچ هویتی از گذشته در آن نباشد.

این را می دانم که اگر خط می نویسم و به نوگرایی دست می زنم، می خواهم ارتباط فرزندان دنیای معاصر را که به جهان تکنولوژی وصل هستند، با هنر اصیل حفظ کنم و حال و هوای گذشته خط را از دوره صفویه به دوران مدرن انتقال دهم. هیچ اشکالی ندارد که من خودم باشم و امضای خودم را داشته باشم. برند خودم را داشته باشم و بفهمم کار هنری مدرن، پروازی بلندتر و یک دگرگونی می خواهد که تو باید فرهنگ و معانی و هنر مملکت خودت را بشناسی، چون اگر نشناسی کار نو معنا ندارد.

اگر گذشته ات را نشناسی، نمی توانی کار نو انجام دهی. تمام هنرمندان و معمارانی که کار جدید و نو انجام داده اند، کسانی بودند که ساعت ها زیر طاق مسجد شیخ لطف الله نشستند و آن را تماشا کردند.

در بازار کاشان و کنار آبگینه های یزد ساعت ها نشستند و روزگار رفته را مرور کردند. اگر نگاهی به دور و برمان بیندازیم، بدون این که هیچ تخصصی داشته باشیم، درمی یابیم معماری در جامعه ما بسیار بد حرکت کرده است، در صورتی که با توجه به پیشینه این عرصه می توانستیم خوب پیش برویم. می ترسم بلایی که بر سر معماری ما آمده، بر سر خط هم بیاید. به همین دلیل می خواهم اتصال به گذشته در من باقی باشد.

خیلی شاعرانه صحبت می کنید. شعر نمی گویید؟

با خودم نجواهایی دارم. ما تخیل شرقی داریم که در همه مان وجود دارد. تغزل نستعلیقی که با خودم دارم به من حال و هوای خوبی می دهد، خط های خوب می بینم و برای رقص قلم هایشان شعر می گویم.

قصد انتشار شعرهایتان را ندارید؟

ما در ایران زندگی می کنیم و شاعرانی مثل حافظ، سعدی و مولانا آن قدر بزرگ هستند که اگر می خواهی زمزمه هم بکنی باید زمزمه ای سهراب گونه داشته باشی برای دل خودت. می خواهم همین که هستم باشم، خطاطی که به نقاشیخط گرایش دارد، کار می کند و احوال نوگرایانه دارد، ولی با رعایت احوال گذشته اش. من فرزند روزگار مدرن هستم، پنجره های جهان مدرن را می بینم، حال و هوای دنیای تند و تیز تکنولوژی را هم می بینم، ولی با روحیات نستعلیقی ام می خواهم کار نو انجام دهم. هنوز هم پنجره ها را باز می کنم، نجوای مادرم پشت گوشم هست. هنوز برگ ها درکارهایم اثر می گذارند، تغزل شکوفه ها و شاخه ها هنوز در دلم زنده است و دلداده کوچه پس کوچه های کودکی ام که عطر اقاقی و یاس در آنها می پیچید. من با دلدادگی هایم زندگی می کنم.

تب نقاشیخط میان استادان خوشنویس

نمایشگاه خط و نقاشیخط مهدی فلاح، خوشنویس و مدرس این هنر با عنوان «نغمه قلم» در فرهنگسرای نیاوران برپاست. در این نمایشگاه، دو دسته از آثار این هنرمند به نمایش گذاشته شده است؛ آثار خط کلاسیک و نقاشیخط.

این نمایشگاه روز جمعه با حضور غلامحسین امیرخانی، رئیس شورای ارزشیابی انجمن خوشنویسان ایران و دارنده دو نشان درجه یک فرهنگ و هنر افتتاح شد و استاد به تماشای نقاشی های شاگرد آمد تا درباره آثار او اظهار نظر کند.

استاد امیرخانی در این بازدید، شاگردش را هنرمندی چند وجهی نامید و گفت: مهدی فلاح هم در زمینه خلق آثار خطاطی کلاسیک و هم در زمینه کشیدن آثار مدرن مثل نقاشیخط، طراوتی به هنر خوشنویسی بخشیده است؛ هنری که ریشه چند هزار ساله دارد . آثار ایشان از سویی الهام بخش نوگرایان و تنوع طلبان است و از سوی دیگر، عرصه را برای تحول پذیری، ترکیب پذیری و فضا سازی خوشنویسان کلاسیک باز می کند. این نمایشگاه نمونه ای است که نشان می دهد هنر خوشنویسی قابلیت های فراوانی برای ارائه دارد و درمیان آثار این نمایشگاه کارهایی را می بینیم که بسیار نفیس است و می تواند حتی در موزه ها قرار گیرد.

هر چند استاد آثار شاگرد را می ستاید اما قدم زدن در این نمایشگاه و تماشای آثار فلاح بخوبی نشان می دهد که این هنرمند در آثار خط کلاسیک بسیار توانمند و دارای جایگاه والایی است، اما در عرصه نقاشیخط نمی توان او را هنرمندی منحصر به فرد محسوب کرد. هر چند اجراهای این هنرمند در تابلوهای نقاشیخط عاری از اشکال بوده، می توان آنها را زیبا و بی نقص دانست اما آنچه فلاح در این بخش از آثارش اجرا کرده، پیش از این در آثار دیگر استادان نقاشیخط نیز دیده شده است.

خطوط کلاسیک و قدمایی او اما در ترکیب بندی و اجرا آثار درخشانی هستند که می توان از دیدن آنها لذت برد، ترکیب ها و اجراهای فلاح در این بخش از آثار هنرمندانه و خاص خود اوست و جلوه و زیبایی خاصی دارد. این در حالی است که در نمایشگاه فلاح هم مانند اغلب نمایشگاه های این روزها توجه هنرمند به نقاشیخط معطوف است.

اما نقاشیخط چیست و چه زمانی در ایران آغاز شده است؟ نقاشیخط شیوه ای است در نقاشی مدرن و خوشنویسی معاصر ایرانی که بتدریج در دهه 30 و 40 خورشیدی توسط برخی خوشنویسان و نقاشان ایرانی شکل گرفت و تاکنون به حیات خود در عرصه هنر ادامه داده است.

به گفته منتقدان هنری می توان گفت، مکتب سقاخانه در نقاشی معاصر ایران، خاستگاه اصلی زیباشناسی و نوآوری معاصر، در خوشنویسی و پیدایش نقاشیخط بوده است. در دوران پس از انقلاب، خوشنویسی با اقبال زیادی از سوی جوانان مواجه شد و آنان در عرصه های مختلف اعم از شیوه های سنتی یا تلاش برای ایجاد خلاقیت های نوین با هم به رقابت پرداختند. در این عرصه روند نقاشیخط هم شاهد تجربه های متفاوت و گسترده ای شد.

رضا مافی در هنر نقاشیخط پیشگام بود و در این زمینه به موفقیت بزرگی نائل آمد و برخی او را اولین هنرمند خوشنویسی می دانند که بر بوم نقاشی، خط نوشته است. او از نخستین کسانی بود که به هنر نقاشیخط روی آورد و تحت تاثیر مکتب سقاخانه، اولین خطاطی بود که با رعایت اصول سنتی خط، آن را در نقاشی مدرن ایران مورد استفاده قرار داد. برخی محمد احصایی را بنیانگذار نقاشیخط در ایران می دانند چرا که او از حروف به عنوان وسیله ای برای بیان استفاده کرد. او خوشنویسی توانا بود و در کار نقاشیخط و ارائه و توسعه آن بیش از دیگران پایمردی کرد و تاکنون در عرصه داخلی و بین المللی درخشیده است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، خوشنویسی و به تبع آن نقاشیخط با اقبال زیادی از سوی هنرمندان و جوانان مواجه شد. آنان سعی کردند در عرصه های مختلف سنتی یا تلاش برای ایجاد خلاقیت های نوین، آثار جدیدی خلق کنند. برخی کارهای در خور توجهی خلق کردند و گروه کثیری تجربه های نه چندان موفقی ارائه کردند. روند تجربه های متفاوت و گسترده در عرصه نقاشیخط هنوز ادامه دارد. از هنرمندان نقاشیخط پس از انقلاب می توان از جلیل رسولی، علی شیرازی، اسرافیل شیرچی و صداقت جباری نام برد.

این روند تاکنون هم ادامه پیدا کرده و افتخارات زیادی برای هنر ایرانی در جهان به همراه داشته اما چرا این روزها اغلب استادان خوشنویسی از جمله مهدی فلاح تمایل دارند در عرصه نقاشیخط فعالیت کنند، در حالی که در زمینه فعالیت تخصصی خود از توانایی بیشتری برخوردارند؟

به نظر می رسد، نقاشیخط به دلیل جاذبه هایی که در بازار هنر دارد، به لحاظ اقتصادی هنرمندان زیادی را به خود جلب کرده است. البته بخشی از این ماجرا را هم می توان ناشی از آن دانست که موفقیت نقاشیخط های ایرانی هم توجه هنرمندان این عرصه را به خود جلب کرده و نقش عمده ای در جذب آنها به سمت این گونه هنری داشته است.

نگاهی به نمایشگاه خوشنویسانی که طی چند سال اخیر برگزار شده، نشان می دهد نقاشیخط به یک مد تبدیل شده و اغلب هنرمندان تصور می کنند نمایشگاهشان باید با این آثار آغاز شود تا آنها هم توانایی شان را در این عرصه به دیگران نشان دهند در حالی که اگر این هنرمندان در حوزه تخصصی خود به طور متمرکز فعالیت کنند، با نتایج بهتری روبه رو خواهند شد.

اصولا هر تبی روزی فروکش خواهد کرد و از گرمایش کاسته خواهد شد. چندی نمی گذرد که بازار هنر از نقاشیخط هایی با شکل و ژست کنونی اشباع می شود و این هنر را هم به مرز تعادل نزدیک می کند. این اتفاق دیر یا زود رخ می دهد و این امکان فراهم خواهد آمد که هنرمندان بدون درگیری با این مد که چند سال است گریبان خوشنویسی را گرفته، آثار هنری خلق کنند.